کسی از این عذاب دردناک نجات پیدا می‏کند که از کمی عبادت خود، از گناهان و نافرمانی‏هایش، از آتش سخت جهنم، از ایستادن در درگاه قیامت، از محروم شدن از رحمت خداوند و ... بترسد.

انسان باید بترسد و برحال خود گریه کند و با خود بگوید:

آه و وای بر من، فردا من زنجیرهای آتش را چگونه چاره کنم؟

آه و وای بر من، هر موقع توبه کردم، گناهی دیگر نمودم؟

آه و وای بر من، از روزی که از گرفتاری پدران و مادران، ما را فراموش کنند و پدران و مادران را؛

آه و وای بر من، از ترسها و وحشتهای روز قیامت و سختیهای بزرگش؛

آه و وای بر من، از آتشی که سوزشش کم نمی‏شود و دودش هرگز قطع نمی‏گردد؛

آه و وای بر من، از آتشی که زخمش مداوا نمی‏شود؛

آه و وای بر من، از آتشی که هیزمش مردان و زنان هستند؛

آه و وای بر من، اگر فردا رحمت پروردگارم بر من حرام شود؛

آه و وای بر من، که از مرگ و تنهایی قبر و بلا و امتحان چاره‏ای نیست؛

انسانی که باید از اینها ترسیده، باید به او التماس کند و بگوید:

معبود من!

بر من غضب مکن که توان غضب و خشم تو را ندارم. آیا مرا برای آتش آفریده‏ای؟ یا برای بد بختی؟ پس اگر اینطور است، ای کاش مرا نیافریده بودی!

خدای من!

آیا مادرم برای آتش پروریده است؟ پس ای کاش مرا نپرورده بود.

خدای من!

من مثل دیگر گدایان التماس نمی‏کنم، چون گدایان دیگر هرگاه بی‏جواب بمانند، بر می‏گردند؛ حال آنکه من تا آنچه التماس می‏کنم، نگیرم، نمی‏توانم برگردم.

باید از کم توشه و درازی و سختی راه بترسم، که با این ترس از آن وحشتها و ترسها در امان خواهم بود. زیرا یکی از نامهای او "امان الخائفین" است؛ یعنی "امان دهنده از اهل ترس از آخرت."