تمرکز وکامیابی
قطرات باران اگر در نقطه اى گرد آيد، درياچه اى را تشکيل مى دهد و اگر پراکنده شود، در دل زمين فرو مى رود. همچنين است فعاليتهاى فکرى و بدنى ما.
تمرکز فکر يکى از عوامل کاميابى است . تمرکز دادن فکر در يک نقطه باعث مى شود که فشار فکر به يک نقطه متوجه گردد و هرگونه مانع سرسخت از جلوى پا برداشته شود. نقش تمرکز فکر در کار، همان نقش اهرم در فيزيک است . کار اهرم اين است که نيروها را در نقطه اى متمرکز مى سازد و با يک فشار متناسب ، جسم سنگينى را بلند مى کند. لذا با تمرکز فکر در يک نقطه ، بسيارى از مشکلات از پيش پاى انسان برداشته مى شود.
فعاليتهاى بدنى و فکرى ما بسان قطرات باران است که اگر در نقطه اى گرد آيد، درياچه اى را تشکيل مى دهد، ولى اگر پراکنده شود، در دل زمين فرو مى رود و نتيجه اى به دست نمى آيد.
شما آوازه نابغه شرق ، شيخ بهائى ، را شنيده ايد. وى در بسيارى از علوم طبيعى و رياضى و اسلامى دست توانائى داشت و به عنوان يکى از چهره هاى درخشان خاور زمين در بسيارى از رشته هاى علمى آثار ارزنده اى از خود به يادگار گذارده است . وى مى گويد:
من با دانشمندان نامدار که ذى فنون بودند و در رشته هاى گوناگون کار کرده ، و در هر علمى اطلاعات وسيعى به دست آورده بودند، وارد بحث و مذاکره شدم و بر همه آنها پيروز گشتم . ولى هر موقع با متخصص يک فن يعنى کسى که تمام نيروى خود را در يک رشته به کار برده بود، به بحث پرداختم سخت مغلوب شدم ؛ زيرا بر اثر متناهى بودن نيروى فکرى ، زوايائى از هر علم براى من مخفى مانده بود.
قواى عقلى در حل مشکلات بسان اشعه خورشيد است که اگر به وسيله ذره بين در نقطه اى متمرکز نشود، چيزى را که در مقابل آن قرار گرفته است نمى سوزاند. و اشعه فکر انسانى تا به نقطه واحدى نتابد موانع را ريشه کن نمى سازد و جوانب موضوع را روشن نمى کند.
معلمان مجرب هواره شاگردان را تشويق مى کنند که در هر موضوعى دقت خود را به کار اندازند. دقت جز متمرکز ساختن قوا در نقطه اى ، چيز ديرگى نيست و همه اکتشافات معلول و اثر مستقيم دقت کاشفين در يک موضوع است .
عده اى هستند که اصلا در زندگى نقشه و هدف ندارند وبسان يک کشتى و يا هواپيماى بدون قطب نما، سرگردانند. يک چنين کشتى براثر تصادم با کوههاى مخفى دريائى خرد مى شود و چنين هواپيمائى به هنگام عبور از روى چاههاى هوايى در آن سقوط مى نمايد.
افراد بى نقشه نيز براثر تصادم با کوه حوادث از پاى در آمده و يا در دره نابودى سقوط مى کنند.
عده ديگرى هستند که نقشه دارند ولى پيش ار رسيدن به هدف از نيمه راه عقب نشينى مى کنند و راه ديگرى پيش ‍ مى گيرند. مرد موفق کسى است که تا به هدف نرسد دست از آن برندارد و به کارديگر اشتغال نورزد. زيرا راه هرقدر دور باشد با پيمودن متوالى با پايان مى رسد.
اصولا يکى از وسائل عقب ماندگى گروهى از افراد مستعد و آماده اين است که بنا به عواملى گرفتار (تلون مزاج ) مى شوند و از اين شاخه به آن شاخه مى پرند. اينان در قلمروهاى مختلف گام مى نهند؛ کارى را انجام نداده ، دست به کار ديگر مى زنند و مى خواهند همه کاره شوند ولى سرانجام هيچ کاره اند.
طبيعت جهان آفرينش به ما خوب درس مى آموزد: اگر نهالى را چندبار جابه جا کنند، سرانجام پژمرده مى شود. ولى نهالهاى ثابت و پابرجا همواره خرم و شاداب جلوه مى کنند. جابه جا کردن نهال و اصول فکر موجب پريشانى مى شود و فکر را از رشد و نمو باز مى دارد. يکى از علائم نوابغ اين است که مى توانند افکار خود را در نقطه اى متمرکز سازند.
همه کاره بودن علاوه بر ضررهاى فردى ، لطمه اجتماعى شديدى دارد. چه بسا اقتصاد و فرهنگ يک کشور را فلج مى سازد و هرج و مرج عجيبى به وجود مى آورد که اصلاح آن بسختى صورت مى پذيرد.
بوفون مى گفت : قريحه و موهبت فقط عبارت از اين است که انسان هوش خود را به يک نقطه متوجه سازد.
از نيوتن پرسيدند :چطور موفق به اين اکتشافات زياد شديد؟ وى جواب داد: با تاءمل مستمر در آنها. او درباره يک موضوع آنقدر فکر و تاءمل مى کرد تا برايش مانند روز روشن مى گرديد.
يکى از مزاياى تمدن کنونى پرورش دادن استادان متخصص است ؛ تنوع و کثرت رشته هاى علوم موضوع تخصص را به صورت يک امر اجتناب ناپذير در آورده است و اگر اين کار از ميان برود، کاروان ترقى در حد معينى توقف مى کند.